1. بارسا عالی، رئال افتضاح
اگر در شبی که سرحال نیستی مقابل تیمی قرار بگیری که هم سطح شماست و از بدشانسی رقیب در بهترین فرم خود باشد کارتان تمام است. اتفاقی که برای رئال افتضاح و بارسای عالی افتاد. البته جریان بازی به بدتر شدن سفیدها و بهتر شدن آبی اناری ها بسیار کمک کرد. همبستگی و شخصیت تیمی کلید واژه های روانشناسانه موفقیت در چنین رویدادهای مهم و حساسی است همان طور که کنترل خشونت و نفرت!
2. عدم همبستگی، عامل فروپاشی
رئال گل اول را که خورد فروپاشید! گل دوم را که دریافت کرد ترسید. گل سوم که وارد دروازه اش شد به هم ریخت و با گل چهارم نامید شد. به راحتی می شد پس از گل اول، سرنوشت تیمی را که هیچ وقت متحد نبود را پیش بینی کرد. بیل مقصر اصلی این قضیه است. نه به خاطر نبود رابطه ای شبیه آنچه بین نیمار، سوارز و مسی، بلکه به دلیل آنکه با وجود آسیب پذیر بودن دانیلو، بازیکن گران قیمت ولزی برای کمک به هم تیمی اش ثانیه ای اقدام نکرد.
3. شیوه اداره باشگاه
فلورنتینو پرز هم مقصر این شکست سنگین است. چرا که نه؟ اداره باشگاه توسط او به شیوه ای انجام می گردد که این از هم گسیختگی را در چنین روزهایی رقم می زند. خریدهای گران قیمت، اولویت قرار دادن تجارت به فوتبال و از همه مهمتر و بدتر، نوع رفتار با نفرات و به خصوص اسطوره ها. شیوه جدایی کاسیاس و ژاوی را با یکدیگر مقایسه کنید به راحتی متوجه خواهید شد که چرا رونالدو در گوشی به بلان... او که از کاسیاس در مادرید بزرگتر و محبوب تر نیست، پس چرا از همین حالا به فکر تیم آینده اش نباشد؟!
4. شخصیت کاپیتان
وقتی بازوبند کاپیتانی شما بر بازوی شخصی است که از لحاظ اخلاقی صلاحیت ندارد، شما از پیش شکست خورده اید. کاپیتانی راموس، مثل این است که بارسا بازوبندش را به سوارز یا آلوز بسپارد! فردی پرخاشگر که بی دلیل دنبال آسیب زدن به حریف است. خشونت بی مورد به خرج می دهد تا ضربه ایستگاهی به رقیب هدیه کند و یا اگر داور بخواهد برای حریف پنالتی هم بگیرد. رفتاری چندش آور از فوتبالیستی توانا که تمرکز تیمش را تنهایی به هم می زند تا هم تیمی ها هم به جای فوتبال دنبال لگدپراندن و ضربه زدن باشند. مثل ایسکو و کارواخال و حتی رونالدو. با این توضیح تصور کنید کاپیتان تیم شما اینیستاست که حتی در زمین دشمن، موقع تعویض مورد تشویق تماشاگران رقیب است. کاپیتانی که وقتی سوت های اعتراضی تماشاگران را می شنود از آلوس و نیمار می خواهد اگر می توانند زودتر از روی زمین بلند شوند و به آنها احترام بگذارند.
5. بهتر و بدتر شدن
فوتبال صرفاً یک ورزش نیست. به همین دلیل هم هست که می گویند مربیان آن باید روانشناسی بدانند. اینکه چه موقع از بنزما و واران استفاده کنند و حتی با وجود آمادگی بدنی، چه موقع توان آنها را که از حوادث پاریس بسیار متاثر بودند (که این موضوع حتی در چهره هر دو، آشکار و مشهود بود.) را مهار کنند و در دقایق لازم از آن بهره گیرند. انریکه خیلی ساده روانشناس تر از بنیتس بود وقتی با وجود مصدومیت قبلی از ماسکرانو بهره گرفت، وقتی مجبور به تعویض او شد منتظر شد تا جو ورزشگاه همه را ببلعد و در این لحظه مدافع فرانسوی اش را به میدان فرستاد.
7. چگونه دروازبانی در بازی های بزرگ، بزرگی می کند؟
بگذارید رک و رو راست باشیم. سن و تجربه دروازبان بعلاوه مهارت و آمادگی او در نتیجه بازی تاثیر مستقیم دارد. نه تنها براوو به خاطر سیوهای استثنائی اش قابل تحسین است بلکه او دلیل اصلی 4 گل زدن تیمش هم هست! باید هم تعجب کنید اما این واقعیت دارد. بازی را که نگاه می کردی، در غیاب حرکات ویران کننده مسی، پاس های دقیق اینیستا و 10 بازیکن دیگر، این سنگربان شیلیایی بارسا بود که حریف را نابود کرد. وقتی براوو صاحب توپ می شد انگار نه انگار که جو وحشتناک برنابئو علیه اوست. انگار نه انگار که رئالی ها با نفرات زیاد رو به پرس آورده اند. این پاسکاری براوو در حساس ترین نقاط زمین، یعنی رئالی ها بدانند بارسایی ها از آنان نمی ترسند! این شیوه بازی را با دفع توپ های مکرر و رفع تکلیفی قرار دهید که هر حریفی را روی دروازه شما می کشاند.
8. ایده صحیح و ناصحیح
سرخی روبرتو درون زمین و کاسمیرو بیرون. یکی درخشان ترین بازیکن میدان و دیگری تباه شده روی نیمکت. جسارت و شهامت انریکه را باید ستود. قبول کنیم نیمکت نشین کردن مسی از مصدومیت رها شده و اطمینان کردن به جوان 23 ساله و بازی دادن به او از ابتدا تا انتها باید هم مهمترین و بیشترین تاثیرات را در بازی بگذارد. کاری که انریکه کرد، اعتماد کردن به جوان اول این روزهای بارسا نبود، بزرگ کردن او بود. همان طور که بنیتس با نیمکت نشین کردن ستاره جوانش، شاید او را به نابودی کشانده باشد.
پاس گل روبرتو، فرصت گلزنی و میدان داری اش یعنی بارسایی ها آنچه پس از ژاوی می خواستند را یافته اند. برخلاف آنها رئالی ها همنوز دور خود می چرخند چرا که نمی دانند از میان انبوه خریدهای چند فصل اخیر (ایسکو، مودریچ، کروس، کاسمیرو و ... دی ماریا و اوزیل و خدیرا را بگذارید کنار!) چه کسی را در الکلاسیکو در خط میانی به کار گیرند. راستی می دانستید تفاوت سنی کاسمیرو و روبرتو تنها 16 روز است؟!
9. پشتوانه سازی، پشتوانه کاری!
اشتباه نکنید. نمی خواهیم از برتری های لاماسیا نسبت به کاستیا در گذشته و تاثیرات امروزی آن بگوییم. حرف های تکراری برای مسابقه ای که پر از تازگی است جفاست. می خواهیم به رئال بعد از بنیتس برسیم. آنها برای فردای پس از بنیتس که دور هم نیست، چه دارند؟ زیدان و ... و همین. آنها از مورینیو و آنجلوتی بزرگتر برای خراب کردن پیدا نمی کنند و پشتوانه ای هم برای نیمکتشان ندارند. کاری که بارسایی ها در آن فوق العاده عمل کرده اند. آنها پس از پپ به تیتو و انریکه رسیدند که از خودشان بودند و اگر بخواهند پس از انریکه هم تیم را به فردی از خودشان بسپارند همین حالا فرانک دی بوئر، رونالد کومان و امثال آنها را دارند. از بارسایی های سابق حداقل 4 مربی در همین لالیگا مشغول به کارند اما رئالی ها با ارفاق یک نفر روی نیمکت تیم های اسپانیایی دارند. به نظر می رسد این وضعیت ادامه دار هم خواهد بود و بارسلونا همچنان برای مربیگری نیز پشتوانه سازی می کند چرا که ستاره های امروز بارسا هرجا که بروند باز به بندر بارسلون باز خواهند گشت اما ستاره های رئال شاید دنبال مدلینگ و دنیایی غیر از فوتبال برای ادامه زندگی.
10. نفرت بیجا، تصمیم بجا! به موقع و بدموقع
همان قدر که انریکه از بازی دادن به سوارز تازه از محرومیت رها یافته در الکلاسیکوی دور رفت فصل گذشته درس گرفت و با تصمیمی صحیح مسی را از ابتدا به میدان نفرستاد، طرفداران رئال با ایجاد فشار بی مورد روی پیکه تمرکز تیم خود را از بین بردند. وقتی می خواهید نفرت خود را نسبت به موضوعی بیان کنید باید ابتدا منطق خود را فراموش نکنید. مادریدی های حاضر در ورزشگاه در دقایق پایانی بازی حاضر بودند چند گل دیگر از بارسا دریافت کنند اما پیکه موفق به این کار نشود. خوب، حالا پیکه که به گلزنی هم بسیار نزدیک بود گل نزده است اما بارسلونا با 4 گل رئال را در هم کوبید. حرف های پیکه مهمتر بود یا نتیجه الکلاسیکو؟ جنجال های او ماندگار خواهند بود یا نتیجه مسابقه؟
شما چه دلایل دیگری برای این پیروزی پر گل و این شکست سنگین دارید؟!
نظرات شما عزیزان: