اختصاصی طرفداری- محافظه کارانه ترین اظهار نظر درباره مودریچ احتمالا باید این باشد که در حال حاضر لوکا تنها یکی از بهترین هافبک های میانی دنیاست. خرید شکست خورده بزرگ رئال مادرید در میانه های فصل 2012-2013 البته به زعم مارکا، امروز تبدیل به بی جانشین ترین عنصرِ ترکیب تیمی شده که عمدتا با رونالدو بیل شناخته می شود و به زعم بسیاری از تاکتیک نویسان حلقه اتصال تکه های پازل تیم زیدان است، جایی که با مهارت خیره کننده اش در شناسایی فضاها و ارسال پاس کارواخال را به رونالدو، کروس را به بنزما و این اواخر رئال را به دوازدهمین قهرمانی در چمپینوزلیگ رسانده است. اگرچه لوکا عمدتا به عنوان یکی از دو بازیکن میانی جلوی هافبک دفاعی ایفای نقش می کند و وظیفه اش پخش کردن و توزیع توپ هایی است که کروس در حین طراحی حمله به او می دهد، اما به خوبی می تواند نقش یک بازی ساز عقب زمین را نیز ایفا کند کاری که به خوبی در 60 دقیقه بازی رفت رئال بارسادر نیوکمپ انجام داد، همچنین درست است که لوکا مثلا به مانند کاسمیرو یک غول تخریب گر در مقابل مدافعین نیست اما هوش بالای او اجازه می دهد تا با قدرت بازی خوانی بالایش به خوبی انتخاب طراحان تیم حریف را شناسایی کند و با قرارگیری در زمان و مکان مناسب حمله حریف را از کار بیندازد، با توانایی بالا در قرار گیری به عنوان یک هافبک نگه دارنده می توان لوکا را یک نمونه کامل از All-round midfielder دانست، و این در حالی است که در 1-3-2-4 کرواسی او نقشی شبیه به یک Double-Pivot را اجرا می کند، با ارائه این همه نقش آن هم در سطحی بسیار بالا بیخود نیست که استاد جاناتان ویلسون از او به عنوان اولین نمونه از بازی سازان مدرن فوتبال یاد می کند اما چه چیز او را تا این اندازه خاص می کند.
شاید نکته عجیب در مورد عملکرد مودریچ تداوم یک کیفیت فوق العاده بالا در طول سالیان اخیر باشد تا جایی که حتی 2-3 نمایش متوسط در فصلِ اخیر، خیلِ نگرانی مادریدی ها را به همراه داشته است که رونالدو شاید، اما ممکن نیست لوکا خوب نباشد. لوکا نه تنها یک پاسور خوب با درصد بالای 90% پاس صحیح است که جالب است بدانید حدود 30% از پاس های او در فصل گذشته رو به جلو 56% به کناره ها و فقط 14% رو به عقب بوده است و این نشان می دهد آمارهای مثبت او نه نتیجه محافظه کاری که نتیجه کیفیت بالای اوست. فضاسازی مولفه ای است که شاید هیچ هافبکی در دنیای امروز به اندازه لوکا در آن موفق نباشد اما هنر لوکا به نظر من وقتی است که توپ را در اختیار ندارد. به طور غریضی ذهن لوکا در این مواقع به دنبال فضاهاست، او در بین خطوط حرکت می کند و در تک تک جابه جایی های او می شود دومینویی از تصمیمات بعدی او را مشاهده کرد، نه فقط او به دنبال یک فضای خالی می گردد، بلکه پیش از دریافت توپ، طرحِ حمله بعدی، مقصد توپ، نوع و شدت کنترل و جهت حرکت را در ذهنش ترسیم می کند و از این رو می توان او را به شطرنج بازی همانند ساخت که حرکات آتی رقیب را پیش پیش در ذهن خود تجسم می کند. این توانایی به خوبی توانسته است حصر بسیاری از سنگینترین پرس ها را بشکند و در کوتاه ترین زمان ممکن از کورترین گره ها توپ را به مهاجمین رئال برساند.
دنیای فوتبال در دهه های گذشته به سوی هر چه تخصصی تر شدن نقش ها پیش رفته است. اینکه مثلا خط میانی از حالت تک خطی به سمت دو خطی شدن گراییده را می توان نتیجه شکل گیری فوتبالیست های تخصصی نظیر کاکا، خامس و اوزیل ... دانست که عمده تخصص آنها در مقابل دروازه حریفان است، بازیکنانی با شعاع حرکتی نسبتا محدود که توانایی های دفاعی ناچیزشان ایجاب می کند هر چه بیشتر از دروازه خودی دور باشند به عنوان مثال بازی دادن به تونی کروس در پست شماره شش و فجایای به بار آمده ناشی از این تصمیم نشان از ضرورت دور بودن این بازیکنها از باکس خودی است. همین مساله باعث شده تا اهمیت بازیکنان میانی که بتوانند در پست ها و چیدمان های مختلف کارایی بالای خود را حفظ کنند بیش از پیش شود. آرتورو ویدال با قدرت بدنی بالا و جنگدنی منحصر به فردش نمونه خوب یک هافبک باکس تو باکس است ولی به نظر من لوکا مودریچ نمونه کامل تری از یک هافبک این چنینی است که نه فقط ضعف بدنیش را با هوش بالایش جبران کرده که با تکنیک بالای فردی توانسته نقطه شروع بسیاری از حرکات تهاجمی تیمش باشد. در این باره توجه به مقایسه صورت گرفته زیر می تواند کمک شایانی به درک ابعاد و زوایای پنهان بازی لوکا مودریچ در رئال مادرید و اینکه چه چیزی لوکا را تا این اندازه ویژه کرده است داشته باشد.
بر طبق آمار دو سایت معتبر Squawka و Whoscored وبسایت managingmadrid مقایسه ای در سال 2016 میان لوکا مودریچ، اینیستا، کوکه، تونی کروس، وراتی، آرون رمزی، گوندوغان و راکیتیچ انجام داده که علی رغم در نظر نگرفتن نقش های متفاوت این بازیکنان حاوی ابعاد جالبی است. متوسط تعداد پاس های ارسالی لوکا از کوکه، رمزی، راکیتیچ و اینیستای بزرگ بیشتر است در حالی که معدل طول پاس های ارسالی لوکا تنها از گوندوغان و تونی کروس کوتاه تر است و یادمان باشد لوکا یک deep-laying midfielder نیست که شروع کننده بازی باشد و با پاس های بلندش توپ را به کناره ها ببرد بلکه وظیفه اش بیشتر در انتقال توپ هایی است که تونی کروس آنها را پخش می کند. توجه به دو مولفه طول پاس های ارسالی و دقت ارسال پاس بیش از پیش اهمیت لوکا را نشان می دهد، در حالی که طول پاس هایِ لوکا با معدل 17 متر پس از تونی و گوندوغان در رده سوم است اما دقت پاس بالای 90% او با توجه به گرایش او در بازی رو به جلو مهر تایید دیگری بر اثر گذاری مثبت این بازیساز کروات است. حال پس از بررسی پروفایل اولیه پاس ها بد نیست نگاهی به عملکرد آنها در هنگام حمله بیندازیم. می دانیم علاوه بر بازی مستقیم بازی مالکانه نیاز در کنار بی شمار پاس های کوتاه، برایِ تعویضِ منطقه بازی مجبور است بارها بازی را از چپ به راست و راست به چپ منتقل کند، در پاس های بلند لوکا پس از کروس و اینیستا قرار می گیرد و بالاتر از کوکه و رمزی آن هم در حالی که ذات لیگ جزیره نسبت به لالیگا و ماهیت بازی اتلتیکو نسبت به رئال مستقیم تر است.
آمار دقت شوت های لوکا نیز قابل توجه است و او را پس از مارکو وراتی قرار می دهد در حالی که در هر بازی 1.2 شوت به سمت دروازه حریفان شلیک کرده و وراتی تنها 0.17 شوت و تا حدی دقت بالاتر وراتی را می توان به واسطه تعداد کمتر شوت های او دانست. تعداد شوت های لوکا (0.93) از بیرون محوطه جریمه تنها کمتر از گوندوغان (1.72) است. در فاز دفاعی توجه به یک مساله ضروری است و آن اینکه در تقسیم کار صورت گرفته در خطوط میانی نبردهای میانی بیشتر به بازیکنان جنگنده و Destroyer واگذار می شود و همه این نفرات شرایط دراماتیک تری در این مولفه را دارا هستند و نسبت تکل های ناموفقشان به تکل های موفق بیشتر از یک است. با این اوصاف قرارگیری در رتبه سوم توپ ربایی و بریدن بازی حریف پس از گوندوغان(2.49) وراتی (2.20) با 2.13 توپ ربایی در هر بازی و داشتن کمترین خطا به ازای نود دقیقه پس از اینیستا نیز نکته مثبت دیگری در کارنامه لوکیتا است. و اما نهایتا بد نیست نگاهی هم به فاکتور ایکس X-factor بیندازیم و نقش لوکا را در موقعیت های خلق شده تیمی بررسی کنیم. آمار نشان می دهد دفعاتی که لوکا توانسته مهاجمین را در موقعیت های گلزنی قرار دهد بیشتر از سایرین است، این امار برای لوکا 1.96 خلق موقعیت در هر بازی است در حالی که کوکه با 1.91 پاس در رده دوم قرار دارد. مقصود ما از موقعیت خلق شده هم پاس گل و هم ارسال پاس های کلیدی است که سایرین رادر موقعیت گلزنی قرار می دهد. با توجه به این داده ها متوجه می شویم شاید لوکا در تعداد کمی از مولفه ها بهترین باشد اما حضور همیشگی او در اکثر شاخص های موثر برای بازی در خط میانی از او چهره ویژه ای ساخته است.
تردیدی نیست که گلزنی های رونالدو، بازی های درخشان ایسکو و کروس و گل های دقایق پایانی راموس هر کدام نقش تعیین کننده و "چشم گیری" در قهرمانی های رئال در این فصل داشتند. اما یک چشم تیزبین باید بتواند علاوه بر روبنا، زیربنایی که همه تزیینات روی آن سوار شده را نیز بشناسد و قدرش را بداند. به باور من لوکا درست مثل مغز های متفکری که در دنیای سیاست همیشه پشت پرده هستند و دیده نمی شوند اما نظریه پردازان اصلی ماجرا هستند، صحنه گردان اصلی آن چیزی بود که رائول از آن به عنوان بهترین تیم تاریخ رئال یاد کرد. تنها کافی است یک بار دیگر گل سوم رئال که ضربه نهایی بر پیکر پر استرس یووه وارد کرد را ببینید که چطور لوکا با ذکاوت بالایش توپ را ربود، به کارواخال سپرد فضا را شناسایی کرد، در فضا حرکت کرد و آن ارسال استادانه را برای رونالدو فرستاد. از ژوزه یادگاری های فراوانی در رئال به جای مانده است و به باور من ارزشمند ترین آنها لوکا مودریچ است، کرایوف بالکان.
نظرات شما عزیزان: